به مناسبت روز جهانی زن

 

علیه تبعیض جنسیتی

                                                                                   لاله حسین پور

 

از این 8 مارس به آن 8 مارس، سالیان سال است که سپری شده اند. تاریخ جنبش زنان، گاه آرام آرام و گاه با جهش های غول آسا زنان را در مسیر خود به شرایط امروز رسانده است. شرایطی که وظایف کنش گران ِ علیه تبعیض جنسیتی را هرچه سنگین تر می کند. این مبارزه راه درازی در پیش رو دارد.

نظام سرمایه داری با تکیه بر تبعیض طبقاتی، جنسیتی و سایر تبعیض های موجود در هر جامعه ای و با اهرم ایجاد هیرارشی و حاکمیت بالا بر پایین، با سوء استفاده از منابع طبیعی و موجودات زنده روی کره زمین، با تحمیق انسان ها و استفاده ابزاری از آنان برای بالا بردن بی انتهای ثروت و از آن طریق قدرت خود، تمام تلاش خود را می کند تا عمر خود را طولانی تر نماید.

جهان امروز کلاف درهم پیچیده ای ست که با اراده حاکمان بافته شده و تنها و تنها به سود همان حاکمان عمل می کند. برای تغییر این جهان، نمی توان صرفا یک گره از این کلاف را باز کرد. تنها با مبارزه ای طولانی و مستمر با نظم موجود و هر تبعیضی که در جامعه موجود است، در جبهه های مختلف، می توان به باز کردن نهائی این کلاف امیدوار بود. خیل عظیم انسان هایی که در زیر چکمه های این نظام در حال له شدن هستند، آکتور بالقوه و بالفعل این مبارزه می باشند.

 یکی از این جبهه ها، جبهه مبارزه علیه تبعیض جنسیتی است. کنش گران این مبارزه می بایست تلاش های خود را توامان در دو عرصه به پیش برند. این دو عرصه، نه در امتداد هم هستند و نه همواره بر هم منطبق اند. آن ها نه در موازات هم بوده و نه دائما هم دیگر را قطع می کنند. آن ها در سطح جامعه جاری بوده و هر لحظه نقش خود را در سرکوب زنان بازی می کنند. 1- عرصه حقوقی و قانون، 2- عرصه عرف، عادات و تابوها.

 

1-عرصه حقوقی و قانون

قانون نه تنها در کشورما ، که با وضوح و صراحت هر چه تمام تر زنان را در جایگاه فرودست قرار داده و تقویت تبعیض جنسیتی را یکی از وظایف خود می شمارد، بلکه حتی در اکثریت کشورهای جهان نیز، هنوز نمی توان از قوانینی صحبت کرد که شانس برابر و حقوق برابر زن و مرد را در کلیه موارد تأمین کرده باشد. تلاش در جهت برابر کردن حقوق انسان ها فارغ از جنسیت شان یکی از وظایف طرف داران رفع تبعیض جنسیتی است. این تلاش می بایست در هر لحظه اتفاق بیافتد. نه تنها برای تصویب قوانین برابر- حقوقی میان زنان و مردان، بلکه هم چنین در دفاع از قوانینی که تا کنون تصویب شده اند و حفظ آنان. زیرا به وضوح می بینیم که جامعه طبقاتی- مردسالار با توسل به انواع ترفندها،  تلاش در بازپس گرفتن تمامی امتیازاتی که زنان در طول تاریخ با جنبش های پرهزینه خود به دست آورده اند، دارد. هرجا که فمینیست ها چشم برهم گذاشته و رضایت یافته اند، همان جاست که بلافاصله امتیازی را از دست داده و قانونی علیه شان وضع شده است.

باید تأکید کرد، حتی آن جا که قانون حمایت خود را از زنان هم چنان حفظ کرده، درعمل اما، قانون واقعی طور دیگری پیش رفته و تا جایی که توانسته به نفع تثبیت نظام مردسالاری اقدام کرده است.

تغییر قوانین در کشور ما ، هرچند در حال حاضر یکی از عرصه های دشوار برای مبارزین رفع تبعیض جنسیتی به شمار می رود، اما بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، مسلما به سرعت عملی خواهند شد و مسلما تغییراتی درجامعه به دنبال خواهند داشت. اما تنها با این شرط که کنش گران رفع تبعیض جنسیتی آرام نگیرند و آسودگی به خود راه ندهند. قوانین تنها خطوطی سیاه بر کاغذ هستند که اگر پی آمد خود را در جامعه بر جای نگذارند، تفاوت شگرفی در وضعیت و جایگاه زنان و نقش فرودست آنان در جامعه به وقوع نخواهد پیوست.

بنابراین عرصه دوم که همواره زنان را به مثابه جنس دوم در چنبره خود می فشرد، چه از طریق قانون و چه بی توجه به قانون، هر آن رخنه خود را در تار و پود جامعه عمیق تر کرده و حضور بی پروای خود را در برخورد روزمره به زنان استحکام می بخشد.

 

2- عرصه عرف، عادات و تابوها

این عرصه در وهله اول گستره عظیم خانه و خانواده و بعد از آن  حوزه مشاغل و کارهای خارج از خانه و هم چنین  خیابان ها و مکان های عمومی و غیره را شامل می شود و از طریق عرف، دستورات مذهبی، خرافات وتابوهای ناشی از همین پدیده، بر زنان حکومت کرده و مقابله باآن مبارزه ای جانانه می طلبد که می بایست به طور روزمره و در هر لحظه جاری شود. این مبارزه دیگر نمی تواند تنها با سازمان دهی تظاهرات ها از جانب جنبش های فمینیستی و اعتراضات و تجمعات زنان به نتیجه برسد. آگاهی عمومی  نسبت به شاخص های تبعیضی که زنان در طول تاریخ متحمل شده اند، شرط اولیه مبارزه در این عرصه است. توفیق در این عرصه تنها به عهده فعالین و روشن فکران جنبش زنان نیست. این مبارزه به توده زنان و مردان آگاه  نیاز دارد. تا زمانی که آگاهی فمینیستی و رسیدن به رفع تبعیض جنسیتی تبدیل به یک جنبش توده ای نشده  و فرهنگ عمومی را متعلق به خود نکرده، نمی توان تنها با تغییر قانون، جایگاه فرودست زنان در جامعه را تغییر داد.

چهاردیواری خانه

خانه و خانواده یکی از نقاط بسیار عمیق و جان سخت ابقای تبعیض جنسیتی است که جامعه طبقاتی- مردسالار به شدت حامی آن بوده و با تمام قوا در حفظ این سنگر تلاش می کند. عدم توان مالی زن، کارخانگی، هاله تقدیس دادن به نقش مادری و سوء استفاده از آن، اطاعت از پدر، برادر وشوهر، حفظ اسرار خانه به ویژه خشونت رایج فیزیکی و روانی در آن از مختصات بسیار مهم در سرکوب و له کردن شخصیت زن هستند. این مختصات حتی در کشورهایی که قوانین پیش رفته ای در حمایت از حقوق زنان دارند، بسیار جان سخت بوده و هم چنان در خانه ها عمل می کنند.

 

مشاغل و کار بیرون از خانه

این حادثه در بیرون از خانه نیز به شکلی مشابه اتفاق می افتد. مشاغل مختلف با داشتن کاراکتر زنانه و مردانه و به این ترتیب با ارزش پایین و بالا و دقیقا به همین دلیل با حقوق کم و زیاد تقسیم شده اند. حتی برخی از مشاغل در طول تاریخ با این که مردانه وبا ارزش بالا بوده اند، کم کم تبدیل به مشاغل زنانه و بی اهمیت و با حقوق پایین شده اند. بالعکس، آن جا که ارزش مادی مشغله ای بالا می رود، حضور فزاینده مردان را نیزشاهد می شویم. برای مثال اکنون در برخی از کشورهای اروپایی، برای نگاه داری از نوزاد در خانه، به پدران نیزامتیازاتی تعلق می گیرد. بلافاصله بعد از این رفرم، به تعداد پدرانی که حاضر به نگاه داری از نوزاد خود در خانه شدند، افزوده شد. به همین نسبت می توان تصور کرد، اگر بر کارخانگی دست مزدی تعلق گیرد، این کار از انحصار زنان درآمده و شرکت مردان نیز درآن افزایش یابد.

درتاریخ شاهد بودیم که جامعه طبقاتی در بسیاری موارد از تاکتیک فرار به جلو استفاده کرده است. "عقلانیت" بورژوازی همواره راه هایی را انتخاب کرده تا در عمل هم چنان بر سر پا بایستد. در این راه، زنان را از خانه بیرون آورده و با  دست مزد نابرابر یا کار نیمه وقت و ترفند هایی از این قبیل هم چنان منفعت خود را تأمین می کند. اکنون کار پروژه ای و مشاغل بدون زمان مشخص، یکی دیگر از ترفند های جامعه طبقاتی است. این مدل تفاوتی برای زن یا مرد قائل نیست. اما واضحا زنان این مدل را برمی گزینند. آن ها دیگر نمی بایست اول وقت بر سرکار خود حاضر باشند. آن ها می توانند فرزند خود را به کودکستان یا مدرسه برسانند، مجددا به خانه بازگردند، جمع و جور کنند، غذای ظهر را آماده کنند و بعد بر سر کار بروند و کاری را که می بایست در یک زمان محدود تحویل داده،  انجام دهند. آن ها می توانند پروژه نیمه تمام را با خود به خانه ببرند و در نیمه شب ها،  بعد از پایان کارهای خانه، آن را به اتمام رسانند! چه عالی!! ترفندهای بورژوازی تمامی ندارد، خلاق و متناسب با نیازهایش.

دست مزد متفاوت زن و مرد در مشاغل یک سان، هم چنان یکی از نشانه های بارز تبعیض جنسیتی به شمارمی رود. زنان به کارهای نیمه وقت تشویق می شوند و در عمل در هیرارشی قدرت و مسئولیت جامعه طبقاتی جایی ندارند. با وجودی که امروزه شاهد حضور هرچه بیشتر زنان در جامعه هستیم، اما در پست های مهم، درآمدزا و تصمیم گیر با تعداد انگشت شمار زنان مواجه می شویم.

 

مالکیت بر بدن زن

برخورد جامعه طبقاتی- مردسالار به بدن زن یکی از فاکتورهای مهم در ابقای نقش فرودست زنان به شمار می رود.  این جامعه از یک طرف با توسل به انواع تبلیغ ها و ترویج ها، بدن زن را به حراج گذاشته و از آن نه تنها سوء استفاده مالی و اقتصادی می کند، بلکه مرد را صاحب آن کرده و حق تعیین سرنوشت زن نسبت به بدنش را از او سلب می کند. از طرف دیگر جامعه سنتی با توسل به دستورات مذهبی، دقیقا به همان علت که خود را صاحب بدن زن می داند، او را در چاقچور می پیچد، خانه نشین می کند و اگر زن طغیان کند، او را می سوزاند، می کشد و حق را به خود می دهد. حق سقط جنین یکی از چالش هایی ست که هم چنان  مبارزه برسر در اختیار گرفتن این حق توسط زنان، در تمام کشورهای دنیا  جریان دارد. اما مالکیت بر بدن زن خود را به وضوح در عدم اختیار زنان در انتخاب پوشش خود نشان می دهد. چه آن جا که صراحتا و قانونا و با دستورات دین، مانند کشور ما این حق از زنان سلب شده است، چه آن جا که غیرمستقیم و از طریق تبلیغات و رسانه ها مدل لباس ها را تعیین کرده و به مغز انسان ها تحمیل می کند. درعمل این قدرت ها هستند که از بدن زن نهایت سوءاستفاده را می کنند. این ها دو روی یک سکه هستند و نتیجه یک سان. بدن زن مایملک محسوب شده و مالک دارد. مرد- پدر- شوهر تکلیف این بدن را تعیین می کند. زن صاحب بدن خود نیست.

در این رابطه می توان از تن فروشی به عنوان مالکیت بر بدن زن و یکی از مهم ترین آسیب های جامعه نام برد که هم چنان حل ناشده باقی مانده است. میزان خشونتی که در این راه بر زنان انجام می گیرد، برابر است با مقدار منفعتی که قاچاق چیان و معامله گران به دست می آورند. تفاوتی نمی کند که این پدیده در کشوری ممنوع یا در کشوری دیگر آزاد باشد. در هر دو حالت زنان به مثابه برده خرید و فروش شده و از بدن آنان سوءاستفاده مالی و جنسی می شود. کنش گران رفع تبعیض جنسیتی می بایست بر این معضل فوکوس کرده و آن را نه به مثابه شغلی مانند سایر مشاغل، بلکه به مثابه مظهر خشونت بر زنان و انباشت سود سرمایه داران بشناسند. این جاست که معنای حقیقی یک جامعه طبقاتی- مردسالار با تمام زشتی خود مصداق می یابد.

 

واقعیت این است که فمینیست ها نیز از اقشار و طبقات مختلف جامعه تشکیل شده اند و هر گروه بنا به توان و ظرفیت طبقاتی خود، عرصه ای از تبعیض جنسیتی را هدف مبارزه خود قرار داده و درحد معینی با این تبعیض مقابله می کند. بنابراین نمی توان از فمینیست ها به مثابه یک مجموعه یک سان و با اهداف یک سان نام برد. به همین دلیل است که انواع و اقسام لقب ها به ابتدا و انتهای لغت فمینیسم افزوده می شود تا روشن شود که طرف داران آن، این مبارزه را تا کجا دنبال می کنند. اما تنها مبارزینی که رفع تبعیض جنسیتی را در گرو نابودی کلیه تبعیض ها در جامعه دانسته و تا به آخر مبارزه را به پیش برده و آرام نمی نشینند، و بعد از آن نیز مبارزه را ادامه می دهند، می توانند به رفع کامل نقش فرودست زنان در جامعه امیدوار باشند.

عرصه عرف، عادات و تابوها، عرصه ای ست که تنها با تغییر قوانین قابل تغییر نیست و به مبارزه ای گسترده، روزمره و طولانی نیازمند است و باید اذعان کرد که این مبارزه نه تنها تا نابودی کامل تبعیض ها ادامه می یابد، بلکه بعد از آن نیز می بایست با آگاه گری و فرهنگ سازی، اثرات ناگوار نابرابری جنسیتی میان زنان و مردان را از جامعه ریشه کن کرد.   

                                                                                         8 مارس 2012